در پی تایید ابتلای بکتاش آبتین، نویسنده زندانی به کرونا نگرانی درباره وضعیت سلامتی دو همبندیاش؛ کیوان صمیمی و رضا خندان مهابادی افزایش یافته است. مقامات زندان تا کنون از انجام تست برای این دو زندانی خودداری کردهاند.
در حالی که مدت زیادی است از سوی مجامع بینالمللی و نهادها و فعالان حقوق بشری نسبت به ابتلای زندانیان به بیماری کووید ۱۹ هشدار داده میشود، مقامات قضایی و امنیتی ایران بیتوجه به این هشدارها زندانیان را در بندهای چندین ده نفره بدون رعایت پروتکلهای بهداشتی نگه داشتهاند.
تا کنون چندین زندانی سیاسی و عقیدتی در زندان به کرونا مبتلا شدهاند. آخرین مورد بکتاش آبتین، نویسنده و عضو کانون نویسندگان ایران است.
مصطفی نیلی، وکیل دادگستری از قول یکی از موکلانش کیوان صمیمی در توییتر نوشته که سه روز پیش تست کرونای بکتاش آبتین منفی بوده اما در پی وخامت حالش اسکن ریه برای او انجام میدهند و متوجه میشوند که ریه آلوده شده است.
۱- دقایقی پیش با مهندس #کیوان_صمیمی صحبت میکردم. از وضعیت #بکتاش_آبتین هم اتاقی ایشان در زندان اوین پرسیدم. گفتند که سه روز پیش تست کرونایش منفی شده بود ولی امروز که اسکن ریه انجام داده،مشخص شده که ریههایش درگیر شده و به همین دلیل در بهداری بستری شده است.
ضیا نبوی فعال سابق دانشجویی نیز در توییترش نوشته که بکتاش آبتین به بهداری اوین منتقل و در آنجا بستری شده است.
به گفته مصطفی نیلی و ضیا نبوی، کیوان صمیمی و رضا خندان مهابادی نیز علایم کرونا دارند و دچار سرفههای شدید شدهاند. این در حالی است که مقامات زندان تا کنون نه اقدامی برای انجام تست این دو نفر صورت دادهاند و نه خبری از مرخصی برای آنهاست
تست کرونای #بکتاش_آبتین مثبت بوده، ریههایش درگیر شده و در بهداری زندان اوین بستری شده است. "کیوان صمیمی" و "رضا خندان مهابادی" دیگر هم اتاقیهایش هم علائم کرونا دارند. وضعیت سه تن از اهالی قلم …#شکنجه_با_کروناpic.twitter.com/ExNSUNsKl0
بکتاش آبتین و رضا خندان مهابادی دو عضو کانون نویسندگان ایران روز پنج مهرماه سال گذشته برای گذراندن حکم شش سال حبس خود به زندان فراخوانده شدند.
دادگاه انقلاب اتهام این دو نفر را “تبلیغ علیه نظام” و “اجتماع و تبانی به قصد اقدام علیه امنیت کشور” اعلام کرده و برای آن مصادیق و مستنداتی ذکر نموده از جمله: انتشار نشریه داخلی کانون نویسندگان ایران، مشارکت در تدوین کتاب تاریخچه کانون، بیانیههای کانون و حضور در مراسم سالگرد محمدجعفر پوینده، محمد مختاری و احمد شاملو.
کیوان صمیمی، سردبیر نشریه “ایران فردا” و از بازداشتشدگان روز جهانی کارگر در مقابل مجلس، روز دوشنبه ۱۷ آذر (۷ دسامبر) پس از حضور در واحد اجرای احکام دادسرای اوین بازداشت و جهت تحمل دوران محکومیت خود به زندان اوین منتقل شد.
کیوان صمیمی پیشتر توسط شعبه ۲۶ دادگاه انقلاب تهران به ریاست قاضی ایمان افشاری از بابت اتهام “اجتماع و تبانی به قصد اقدام علیه امنیت کشور” به سه سال حبس تعزیری محکوم شده بود. این حکم در مرحله تجدیدنظر توسط شعبه ۳۶ دادگاه تجدیدنظر استان تهران به ریاست قاضی احمد زرگر تایید شد.
بازداشت کیوان صمیمی و انتقال او به زندان اوین با توجه به کهولت سنش اعتراضهای زیادی را به ویژه در فضای مجازی برانگیخت.
«بچه مرا به خود ما تحویل ندادند، فقط یک تابوت نشان دادند و گفتند توی بهشت زهرا تحویل میدهیم. وقتی آوردند برای خاکسپاری، بسته بودند و اجازه ندادند ما باز کنیم ببینیم. من هیچ وقت نتوانستم بچهٔ خودم را برای بار آخر درست ببینم و باور کنم واقعاً بچهٔ خودم را دارم توی آن خاک میگذارم. تمام مدت دور تا دور بودند، همهجا ایستاده بودند و اجازه ندادند.»
«تابوت دربسته» آخرین تصویری است که آرزو فکور، مادر ارشیا ارباب بهرامی، قهرمان ملی ایران و یکی از ۱۷۶ سرنشین پرواز ۷۵۲ که با موشکهای سپاه پاسداران سرنگون شد، از فرزند ۱۹ سالهاش دارد.
خانم فکور در مصاحبه با رادیو فردا از جزئیات هولآوری میگوید از آنچه شب ۱۸ دی ماه ۱۳۹۸ در فرودگاه امام گذشت و اینکه خانواده او از سپاه پاسداران، آمران و عاملان شکایت کردهاند، اما تاکنون هیچکسی از سپاه مورد بازخواست قرار نگرفته است.
«با همه دردی که داشتیم، میآمدند منزل ما و میخواستند که شهید اعلام کنند. بچه من رفته بود درس بخواند، رفته بود پزشکی بخواند. جبهه و جنگ نرفته بود. بچه مرا کشتند. بچه من مقتول است، شهید نیست و کسی که بچه مرا کشته قاتل است. بزرگترین زجر هم همین است که هنوز هیچ کسی محاکمه نشده، هنوز هیچ کسی به دادگاه نیامده که بگویند این نفر میتواند مقصر باشد در این قضیه. حتی یک عذرخواهی، یک تسلیت، از طرف دولت نداشتیم و وقتی ۱۷۶ آدم بیگناه در این هواپیما پرپر شدند، تلویزیون باز هم داشت ساز و دهل حمله به عراق را پخش میکرد و حتی یک پیام تسلیت در تلویزیون نگذاشتند.»
سازمان هواپیمایی کشوری ۲۷ اسفند ماه در گزارشی ۲۸۵ صفحهای «کاربر سامانه دفاع هوایی» را مقصر معرفی کرد که بهادعای این گزارش، به دلیل «خطا در تنظیم جهت جغرافیایی» این هواپیمای مسافربری را «یک هدف متخاصم» تشخیص داد و باعث شلیک دو موشک به سمت آن شد.
در این گزارش مستقیماً از سپاه پاسداران نام برده نشده و مقصر این رویداد، تنها «کاربر سامانه دفاع هوایی» اعلام شده است، ولی نام یا جزئیاتی مربوط به این «کاربر» در گزارش نیامده است.
آرزو فکور، مادر ارشیا ارباب بهرامی، این گزارش را «بیارزش» میخواند و میگوید: «با گذشت ۱۵ ماه یک گزارش کاملا بیارزش دادهاند که حتی یک سؤال جواب داده نشده و تمام سؤالهایی که مطرح شده بود بیپاسخ مانده. سر تا پای این گزارش اشتباه است و دروغهای قبلی را به ما تحویل میدهند. البته که ما چیز دیگری انتظار نداشتیم، برای اینکه ما از روز اول مطمئن بودیم این جنایت بهقصد و بهعمد انجام شده و بچههای ما، عزیزان ما، سپر انسانی شدند. میدانستیم که آنها را به قتل رساندند. کدام قاتلی خودش را محکوم میکند؟»
خانم فکور در عین حال میگوید که امید داشته است در این ۱۵ ماه «از کسانی که دستور دادند و کسانی که اجرا کردند و کسانی که چنین تصمیمی را گرفتند، شاید وجدان یکی بیدار شود و بیایند بعد از ۱۵ ماه این زجر را کم کنند. تمام این جماعت نانی که به خانهشان میبرند به خون بچههای ما آغشته است و بدون جواب نمیماند و ما مطمئنیم یک روزی جواب خواهیم گرفت و تا روزی که عدالت اجرا نشود، نمیبخشیم، سکوت نمیکنیم و فراموش نمیکنیم. به قیمت جانمان هم که شده. ما دیگر هیچ چیزی برای از دست دادن نداریم. زندگی دیگر برای ما ارزشی ندارد. نه عید برای ما عید است نه تولد و تمام روزهای مهم در سال برای ما تغییر کرده و هیچ روز مهم و با ارزشی دیگر وجود ندارد».
«همسرم در همان روزهای اول از آمران و عاملان شکایت کرد. بقیه اعضای انجمن که در ایران هستند، همه بارها رفتهاند، ولی هیچ جوابی نگرفتهاند. برای ما عجیب است که از هیچکدام از کسانی که در سپاه پاسداران هستند، حتی سوالی نمیشود. یک بار نخواستند که از اینها سوال شود که چرا و به چه دلیل اتفاق افتاده و هیچکس بازخواست نشد، نه از سپاه پاسداران نه از افرادی که در فرودگاه هستند.»
ارشیا ارباب بهرامی قهرمان پرمدال تایچی بود و در سفر آخرش به ایران هم دو مدال طلا گرفت
ارشیا ارباب بهرامی قهرمان ملی رزمیکار سبک تایچی ایران بود که چندین مدال در مسابقات بینالمللی و جهانی کسب کرده بود. مادرش در واکنش به اعلام دولت مبنی بر پرداخت غرامت به بازماندگان چنین میگوید:
«بزرگترین توهینی که میتوانست به خانوادهها شود همین است. برای اینکه در حقیقت میگویند ما زدیم همه را کشتیم و حالا شما بیایید با ما معامله کنید و پولش را میدهیم. بچه من قهرمان ملی بود. قهرمان جهانی بود و در ۱۷ سالگی میدانید چند مدال طلا و چند مدال نقره داشت؟ همین دفعهای که ایران آمد، دو مدال طلا گرفت در ورزش تایچی. من ده برابر آن پول را حاضرم بدهم، آیا بچه مرا به من برمیگردانند؟ مگر من میتوانم چنین کاری بکنم؟ کی حاضر است بچهاش را با پول معامله کند؟»
خانم فکور که با همسر و دو فرزندش تا لحظه پرواز هواپیمای اوکراینی در فرودگاه امام حضور داشته، از جزئیاتی میگوید که تاکنون کمتر مطرح شده است:
«ما از قسمت سیآیپی فرودگاه رفتیم که بتوانیم تا آخرین لحظه با ارشیا باشیم و ارشیا تمام مدت سرش روی پای من بود. یک لحظه من ساعت را نگاه کردم و دیدم یک مقدار دیرتر از آن زمانی شده که قاعدتاً باید میآمدند صدا میکردند و کارت پرواز را به ما میدادند. یک لحظه نگاه کردم دیدم یک خانمی دارد تلویزیون را نگاه میکند و توی صورتش میزند. احساس کردم آدمها دارند یک ذره واکنش نشان میدهند. بلند شدم دیدم تلویزیون دارد نشان میدهد که به پایگاه آمریکا در عراق حمله کردند و بابت این حمله جشن و سرور نشان میدهد.»
«دنیا روی سرم خراب شد. ترس خیلی وحشتناکی مرا برداشت که اگر چنین اتفاقی افتاده باشد، آن طرف هم ممکن است جواب بدهند و نکند خدانکرده اتفاقی برای هواپیما بیفتد. حالم خیلی بد شد. همان لحظه مطرح کردم که چنین اتفاقی افتاده، الان باید چهکار کنیم؟ ارشیا بهشوخی برگشت گفت الان که من پرواز میکنم، دو موشک از بالا و پایین هواپیما رد میشود. من گفتم مادر، شوخیاش هم قشنگ نیست، نگو، اصلاً چیز خوبی نیست. با خودمان فکر کردیم که اگر قرار است جنگ شود، چه بهتر بچهمان زودتر برود و خیالمان راحت باشد. هیچوقت فکر نمیکردیم که بالای سر کشور خودش موشک به او بزنند.»
پرواز ۷۵۲ همان شب با تأخیر پرواز کرد، اما بهگفته مادر ارشیا، تابلوی فرودگاه از کار افتاده بود: «همین طور که بغلش کرده بودم، دلم نمیخواست از خودم جدا کنم؛ یک حالت اضطراب و وحشت، نمیدانم چی بود که یک حس خیلی بدی بود. مثل دفعه پیش نبود که داشتم راهیاش میکردم. تا ساعت شش صبح در فرودگاه بودم. تابلوی پرواز هیچ تغییری نمیکرد. نه نوشته بود تأخیر دارد نه هیچ چیزی. مدام میرفتم سؤال میکردم که چرا پرواز نمیرود، چرا هیچ تغییری در تابلو نمیشود؟ میگفتند ممکن است این تابلو با تابلوی اصلی فرق بکند، گاهی اوقات مشکل دارد. دوباره رفتم سؤال کردم، گفتند بله پرواز کرد. خیال ما راحت شد. همسرم توی موبایل داشت برنامه پرواز را نگاه میکرد، گفت پرواز کرده اما نِت خراب است و نشان نمیدهد.»
«ساعت ۷ صبح بود، دخترعمهام زنگ زد. خیلی تعجب کردم اما چون خودش هم یک پسر همسن پسر من دارد، فکر کردم خبر حمله را شنیده، نگران پرواز ارشیاست. گوشی را برداشتم گفتم میدانم نگران رفتن ارشیا هستی، خدا را شکر ارشیا پرواز کرد و دیگر از این شرایط خطرناک رفت. یکدفعه گفت آرزو، با کدام پرواز رفت؟ پروازش که ۷۵۲ نبود؟ فقط یادم است وقتی این را شنیدم دیگر نمیتوانستم خودم را کنترل کنم. او برای چی شماره پرواز بچه مرا باید بداند؟ گفتم تو از کجا شماره پرواز را میدانی؟ گفت هیچی، گفتهاند که نقص فنی دارد.»
«دیگر نفهمیدم چی شد. اصلاً نمیدانم، فقط میدانم تلفن را انداختم و دیگر در حال خودم نبودم، اصلاً هیچ چیزی یادم نمیآید. همهچیز مثل تکههای فیلم، صحنهصحنه، یادم است، چون حالت روانیواری داشتم. فقط یادم است جیغ میزدم مرا ببرید بچهام را پیدا کنم. التماس میکردم مرا ببرید، هرجا هست مرا ببرید بچهام را پیدا کنم.»
مسئولان جمهوری اسلامی سه روز نخست بعد از ساقط کردن هواپیما، با کتمان حقیقت، علت را سانحه هوایی ذکر میکردند، اما پس از فشارهای بینالمللی، فرمانده هوافضای سپاه اعلام کرد که هدف قرار دادن این هواپیما «سهوی» بوده و پدافند سپاه پاسداران آن را با یک موشک کروز اشتباه گرفته است.
مادر ارشیا ارباب بهرامی میگوید: «به من گفتند پرواز نقص فنی داشته و به خاطر همین چنین اتفاقی افتاده. نمیگذاشتند من هیچ خبری را گوش بدهم. یعنی تا چندین روز از من قایم میکردند و نمیگذاشتند من بفهمم چه اتفاقی افتاده. بعداً فهمیدم که به هواپیما موشک زدند. این دیگر فاجعه روی فاجعه بود و هر روز میگویم کاش این هواپیما نقص فنی داشت، حداقل میگفتیم یک اتفاق است که افتاده. بالأخره یکی تصادف میکند، یکی مریض میشود؛ ولی قبول کردن این قضیه خیلی سخت است.»
«یک سال بیشتر گذشته ولی هر روز ما داریم زندهبهگور میشویم. یعنی ما از تاریخ ۱۸ دی دیگر زندگی نداریم؛ عملاً مردههای متحرک هستیم. دیگر زنده نیستیم. زندگی ما آنجا پایان پیدا کرد. دیگر یک روز خوش نمیتوانیم ببینیم و هر روز با هر خبری که میآید، دوباره حالمان بد است و به هم میریزیم.»
«من میگویم موشک اول زده شده، موشک دوم چرا زده شده؟ وقتی میگفتند ۱۹ ثانیه، باور کنید من ۲۴ ساعت ۱۹ ثانیه را بهشماره میشمردم. ۱۹ ثانیه زمان کمی نبود. برای ترسیدنشان زمان کمی نبود. برای زجر کشیدنشان. چرا هواپیما تأخیر داشت؟ چرا اینقدر جو فرودگاه عجیب و غریب بود؟ ما آن موقع متوجه نبودیم، ولی الان که فکر میکنیم جو فرودگاه جو طبیعی نبود. روی تابلو هیچ چیزی نوشته نشده بود و تأخیر بیش از اندازه، و هیچکدام از اینها عادی نبود. واقعاً تحمل این قضیه نمیشود. یک خشمی است که هیچ جوری خاموش نمیشود و از آن تاریخ ما هر روز خبر مختلف شنیدیم و با هر خبری دوباره ۱۸ دی برایمان تکرار شده و با هر خبری ما دوباره زندهبهگور شدیم.»
گذرنامهٔ سوختهٔ ارشیا تنها چیزی است که به خانوادهاش تحویل دادند: «من التماس کردم که موبایل و لپتاب را بدهید؛ تمام خاطرات بچه من توی اینهاست و خاطرات بچهام برایم مهم است. اینهمه پول همراهش بود، طلا همراهش بود، آنها هیچی، ولی وسایلی را که برای ما خاطره بود بدهید. ندادند و اینها برای من زجر است.»
«تنها چیزی که میخواهیم این است که دادخواهی صورت بگیرد. باید جواب سؤالات ما داده شود. هر روز دارند با روح و روان ما بازی میکنند؛ هر روز با هر کلمهای با هر جملهای و با هر مثالی که میزنند. برای ما بدترین چیزی که میتوانست اتفاق بیفتد اتفاق افتاده و از این فاجعه بالاتر و از این درد بالاتر وجود ندارد. حداقل از این به بعد بگذارند با دردمان بسوزیم و اینقدر بیشتر آزار ندهند. سؤالات ما را جواب بدهند تا حداقل ما از این ابهام در بیاییم. زندگی کردن در ابهام خیلی سخت است. هم عزیزت را از دست بدهی و هم ندانی چه اتفاقی افتاده؛ این خیلی سخت است. نمک به زخم ما نپاشند حداقل. ما فقط زندهایم برای دیدن روز دادخواهی، زنده هستیم فقط برای اینکه جواب سؤالاتمان را بگیریم.»
در پی تعطیلی شرکت معادن «آسمینون» منوجان در استان کرمان، ۱۲۰۰ کارگر بیکارشده این شرکت ساعتها محور ارتباطی استانهای هرمزگان، کرمان و سیستان و بلوچستان را مسدود کردند.
به گزارش خبرگزاری صداوسیما، مسدود شدن این جاده از ساعت ده صبح تا شش عصر روز یکشنبه موجب «ترافیک ۲۰ کیلومتری» در این جاده شد.
بر اساس این گزارش، سرانجام این جاده با مداخله فرماندار منوجان و قول پیگیری مطالبات کارگران معترض در جلسه هفته آینده با استاندار کرمان بازگشایی شد.
شرکت معادن آسمینون منوجان نوروز امسال به کارگران اعلام کرد که تا اطلاع بعدی به شرکت مراجعه نکنند.
«ابوالفضل امانالله» عکاس ورزشی باسابقه ایران صبح امروز ۱۶ فروردین ماه برای تحمل حکم خود به زندان فشافویه (تهران بزرگ) منتقل شد.
این عکاس ورزشی به اتهام «تبلیغ علیه نظام» از سوی قاضی شعبه ۲۹ دادگاه انقلاب اسلامی به ۹۵ روز حبس محکوم شده است.
ابوالفضل امانالله اواخر سال ۱۳۹۷ به عنوان مشاور ارتباطات و رسانه مدیرعامل باشگاه پرسپولیس انتخاب شده بود و از همان زمان درگیر پرونده قضایی به دلیل «برخی از پستهای اینستاگرامیاش» شد. او نهایتا به دلیل همین پرونده به اتهام تبلیغ علیه نظام و زندان محکوم شد.
امانالله که تعداد زیادی از مهمترین عکسهای ورزشی دو دهه اخیر ایران از کارهای او است و یک دوره نیز عضو هیاترئیسه انجمن ورزشینویسان ایران بوده، بیش از دو دهه سابقه عکاسی ورزشی دارد.
عکاسی در چهار دوره جام جهانی، رقابتهای المپیک، مسابقات آسیایی و جام ملتهای آسیا، بخشی از سوابق حرفهای عکاس پیشین روزنامههای «گل» و «نود» است.
طی سالهای اخیر و با افزایش حضور نیروهای سپاه پاسداران در اتاقهای مدیریتی فدراسیونها و باشگاههای ورزشی و همینطور گسترش قدرت شرکتهایی که به عنوان اسپانسرهای ورزشی زیر نظر نهادهای امنیتی اداره میشوند، فشار بر خبرنگاران و عکاسان ورزشی نیز افزایش یافته است.
با شکایت قرارگاه ثارالله سپاه پاسداران؛با وجود گذشت بیش از ۱۵ ماه از انهدام هواپیمای اوکراینی، «افکار عمومی نه تنها از برخورد با عاملان این اتفاق اطلاعی دریافت نکرده که متاسفانه همچنان شاهد به جریان افتادن پروندههای قضایی و صدور احکام سنگین برای دانشجویان و سوگواران این اتفاق هستیم.»
ضیاءالدین نبوی، امیرحسین علیبخشی، علی حقیقتجوان به دادگاه میروند. پس از گذشت یک سال از بازداشت این ۳ دانشجو، حالا وکیل آنها خبر داده که با شکایت قرارگاه ثارالله سپاه پاسداران برای این افراد کیفرخواست صادر شده و زمان برگزاری دادگاههایشان تعیین شده است. چنانچه امیر رییسیان به پایگاه خبری- تحلیلی روزآروز توضیح داده، اتهام این ۳ دانشجو «اجتماع و تبانی به قصد بر هم زدن امنیت» و «تبلیغ علیه نظام» و شعبه ۲۶ دادگاه انقلاب مسوول رسیدگی به اتهامات آنهاست.
بنابر آنچه وکیل این ۳ دانشجو گفته، فعالیتهای قانونی این ۳ در انجمنها و سوگواری جمعی برای سرنگونی هواپیمای اوکراینی از مصادیق اتهامی پرونده است. همانطور که رییسیان هم اشاره کرده با وجود گذشت بیش از ۱۵ ماه از انهدام هواپیمای اوکراینی، «افکار عمومی نه تنها از برخورد با عاملان این اتفاق اطلاعی دریافت نکرده که متاسفانه همچنان شاهد به جریان افتادن پروندههای قضایی و صدور احکام سنگین برای دانشجویان و سوگواران این اتفاق هستیم.»
نکته مورد اشاره امیر رییسیان همان بحثی است که طول ماههای گذشته بارها از سوی افکار عمومی و خانوادههای قربانیان انهدام هواپیمای اوکراینی مورد پرسش قرار گرفته است. اگرچه در طول یک سال و ۳ ماه پس از این حادثه، مسوولان بر لزوم پیگیری این پرونده و مجازات عاملان آن تاکید کردهاند، اما هنوز حتی مقصران این حادثه معرفی نشدهاند و خبری از برگزاری دادگاهی یا صدور حکم برای آنها نیست.
این درحالی است که در طول همین مدت، برخی افراد ازجمله همین ۳ دانشجو بابت اعتراض نسبت به آنچه مرگ ۱۷۶ سرنشین پرواز ۷۵۲ اوکراین را در هجدهم دی ماه ۹۸ رقم زد بازداشت، محاکمه و زندانی شدهاند. بر همین اساس هم امیر رییسیان، وکیل این ۳ دانشجو با اشاره به ارتباط این پرونده با فعالیت انجمنهای اسلامی قانونی و دارای مجوز فعال در دانشگاهها و مجموعه فعالیت جمعی آنها تحت عنوان «دانشجویان متحد» گفته «باعث تاسف است که فعالان دانشجویی بابت فعالیتهای داخل دانشگاه همچنان در دادگاهها محاکمه میشوند و در عین حال امیدواریم که قضات به ماهیت فعالیتهایی که منجر به حضور این دانشجویان در دادگاه شده است، توجه کنند تا بستر فعالیتهای قانونی در دانشگاه از بین نرود.» رسیدگی به پرونده این افراد در شعبه ۲۶ دادگاه انقلاب درحالی صورت میگیرد که حداقل انتظار میرفت روند رسیدگی قضایی به اتهام این ۳ دانشجو در دادگاههای جرایم سیاسی انجام شود. دادگاههایی که حالا چند وقتی است محل رسیدگی به چند پرونده بوده است.
امیرحسین علیبخشی، دانشجوی دانشگاه تهران و عضو سابق شورای احیای انجمنهای دانشجویی و انجمن اسلامی دانشجویان ترقیخواه دانشگاه امیرکبیر و علی حقیقتجوان، دبیر انجمن اسلامی آرمان دانشجویان دانشگاه علم و صنعت در تاریخ ۴ اسفند ۹۸ توسط نیروهای امنیتی در تهران بازداشت و در تاریخ ۱۳ اسفند هر کدام با تودیع وثیقه ۵۰۰ میلیون تومانی تا پایان مراحل دادرسی آزاد شدند.
علیبخشی پیش از این هم در سال ۹۲ توسط کمیته انضباطی دانشگاه صنعتی امیرکبیر به مدت یک سال تحصیلی تعلیق و از تحصیل محروم شده بود.
همچنین ضیاءالدین نبوی، دانشجوی کارشناسی ارشد جامعهشناسی دانشگاه علامه طباطبایی و عضو سابق انجمن اسلامی دانشجویان دانشگاه نوشیروانی بابل روز ۶ اسفند ماه ۹۸ با حکم شعبه چهارم بازپرسی دادسرای اوین در منزل خود بازداشت و پس از حدود یک هفته روز ۱۲ اسفند با تودیع قرار وثیقه ۳۰۰ میلیون تومانی آزاد شده بود. این عضو تشکل شورای دفاع از حق تحصیل پیش از این در خرداد ۸۸ هم بازداشت و توسط شعبه ۲۶ دادگاه انقلاب به ۱۵ سال زندان و ۷۴ ضربه شلاق محکوم شده بود که این حکم در دادگاه تجدید نظر به ۱۰ سال حبس در تبعید تبدیل شد. ضیاالدین نبوی مهر ماه ۸۹ به زندان کارون تبعید و اردیبهشت ۹۳ به زندان سمنان منتقل شد و در نهایت ۲۵ بهمن ۹۶ از زندان آزاد شد.
استانوایر– دبیرخانه شورای عالی امنیت ملی با انتشار اطلاعیه سخنان محمود صادقی، نماینده سابق مجلس درباره سرکوب معترضان آبان ۹۸ و نقل قولهای او از علی شمخانی را تکذیب و وی را تهدید به پیگیری قضایی کرد.
در این اطلاعیه آمده است که علی شمخانی پس از وقایع آبان ۹۸ «هیچگونه گفتگوی دو جانبه» با محمود صادقی، نماینده مجلس دهم، نداشته است و درباره این نقلقولها «از طریق مراجع قضایی پیگیری» میکند.
این واکنش شورای عالی امنیت ملی پس از آن صورت میگیرد که بخشهایی از گفتههای اخیر محمود صادقی در یک مصاحبه اینترنتی درباره کشتار معترضان آبانماه در رسانههای اجتماعی بازنشر شد.
در این ویدیو، محمود صادقی میگوید در جریان وقایع آبان ۹۸ به علی شمخانی گفته است که مردم در خیابان هستند، «دارند مردم را در خیابانها کشند» و از او پرسیده است که «اگر مردم به خانه نروند و در خیابان بایستند، میخواهید چه کنید» و شمخانی جواب داده «ولو بلغ ما بلغ [برای اتمام حجت] ما میزنیم.»
در این اطلاعیه آمده که آقای شمخانی «علی رغم حضور و سخنرانی در صحن مجلس و همچنین برگزاری جلسات مختلف با شخصیت ها و چهره های سیاسی و رسانه ای پیرامون وقایع آبان ماه سال ۹۸، هیچگونه گفتوگوی دوجانبه با آقای صادقی نداشته اند.»
در ادامه اطلاعیه با اشاره به «اظهارات مشابه ازسوی صادقی در موضوعات مختلف که عمدتا بدون ارائه هرگونه مستند قابل دفاع مطرح شده» او را فردی با «سوءنیت» از این گفتهها دانسته و افزوده است که این صحبتها «بهطور قطع دارای پیامدهای کلان امنیتی برای کشور بوده و قابل اغماض نیست».
دبیرخانه شورای امنیت ملی ایران درنهایت اعلام کرده است که «برای روشن شدن ابعاد و قصد و نیت» او از این سخنان، موضوع را «از طریق مراجع قضایی ذیصلاح» پیگیری خواهد کرد.
اعتراضات آبان سال ۹۸ در پی اعلام تصمیم ناگهانی دولت برای افزایش سهبرابری بهای بنزین در بسیاری از شهرهای ایران روی داد و بهسرعت به اعتراضات عمومی علیه سیاستهای حکومت تبدیل شد.
بر اساس گزارش خبرگزاری رویترز، در جریان سرکوب این اعتراضها، ۱۵۰۰ نفر کشته شدند. سازمان عفو بینالملل اعلام کرده است که تاکنون دستکم ۳۱۱ نفر از معترضانی را که توسط ماموران حکومتی کشته شدهاند شناسایی کرده است.
زمانی دراز نمیبایست تا خونهای شتک زده بر کف خیابان در قیام آبان۹۸، دوباره به جوش آیند، جاری شوند، به هم بپیوندند. کفآلود و داغ شوند و در قامت هزاران رودبار، بر هم بغلتند و شهرها را یکی پس از دیگری درنوردند و بروند تا گلبرگهای سرخ خود را به دریا بریزند.
قیام آبان، گرهخوردگی خشم و عصیان فرو خوردهٔ مردمی بود که همه چیز خود را از دست داده بودند و دیگر چیزی برای از دست دادن نداشتند، جز جانی که آن را نیز بر سر دست گرفته بودند. خامنهای در توصیف آنان از اصطلاح «اشرار، کینهورزان و انسانهای ناباب» استفاده کرد و بعد یکی از جلادان خود به نام ابوالفضل بهرامپور را تحت عنوان «کارشناس دینی و مفسر قرآن» به شبکهٔ اول تلویزیون حکومتی فرستاد تا بگوید دستگیر شدگان سربازان مسلح آمریکا هستند و باید در همان نقطهٔ جنایت در جلوی چشم مردم زجرکش شوند!
اما اینک پژواک فریاد مادران، خواهران و همسران شهیدان قیام آبان است که زمین را در زیر پای خامنهای به لرزه درآورده است. صحبتهای آنها در روزهای عید بر سر مزار جگر گوشگانشان موجی عظیم از همبستگی و عواطف مردمی را برانگیخت. آنها به رساترین بیان مرگ قاتل فرزندانشان را آرزو کردند.
خانواده شهید آبان وحید دامور اعلام کردند: «ما به قاتلهای فرزندانمان رحم نمیکنیم. عید ما را سیاه کردید. خامنهای انشاالله عیدت سیاه بشود».
مادر شهید علیرضا انجوی: «علیرضا همه زندگی من بود و من قاتل او را میخواهم».
مادر شهید بهنود رمضانی: «۱۰ سال است ما را به عزا نشاندهاید تا شاید بتوانید بر مسندتان محکمتر بنشینید ولی کور خواندهاید. از خون جوانان وطن لالهها و جوانههایی میروید که خواب را برایتان حرام خواهند کرد و خودتان آرزوی مرگ خواهید کرد».
همسر علی فتوحی کوهساره از شهیدان قیام آبان: «عزیزان ما در آبان ماه ۱۳۹۸ به عمد با گلوله جنگی کشته شدند و ما امروز بیصبرانه منتظر روز انتقام هستیم».
و بسیاری فریادهای سوزان دیگر که هنوز در آسمان شورشی شهرهای ایران طنینانداز است.
خبرچینان بدانند!
قرار همیشهٔ ما همین جاست!
همین ساعت، با بغض، با خشم،
با بوسه بر این جسد که دستهایمان را خونین کرده است.
مثل دیروز،
و تا روزی که بر جسد خبرچینان برقصی
(حمید اسدیان. از شعر روزهای داغ در خیابانهای داغتر)
خونی که در آبان ۹۸ بر کف آسفالت دلمه بست، اینک جوشش آغازیده است. اینک سخن میگوید. قاتلان، کتمان این خون را بسیار تدبیرها اندیشیدند. بارها آمار شهیدان را دست به دست کردند تا در میان خبرهای سرگیجهآور و متناقض، اصل موضوع به فراموشی سپرده شود؛ اما این خون پاک نشد، مرور زمان روی آن تأثیری نگذاشت، ریشه دوانید، شکوفه کرد. در قامت فریادهای داغدار مادران وعدهٔ «روز انتقام» را به همه جا برد. موجهای عاصی اینکه به هم میپیوندند تا خیابانها را به دریا برسانند؛ تا خیابانها را در دریا بریزند.
زندانی سیاسی مریم اکبری منفرد پس از انتقال با خشونت از اوین به زندان سمنان با تشدید فشارهای ضدانسانی روبهرو شده است مریم اکبری منفرد از روز انتقال اجباری از زندان اوین به زندان سمنان در ۱۹ اسفندماه، با محدودیتها و فشارهای گوناگون دژخیمان روبهروست. این زندانی سیاسی که دوازدهمین سال زندان خود را با انواع فشارها و بدون حتی یک روز مرخصی میگذراند، از روز اول تبعید به بازداشتگاه موسوم به مبارزه با مواد مخدر سمنان، توسط مأموران اطلاعات مورد بازجویی قرار گرفت و بهمدت ۲هفته در قرنطینه این زندان بدون برخورداری از حداقل امکانات ضروری و در شرایط بسیار بد بهداشتی تحت فشار قرار گرفت و حتی وسایل شخصی و داروهای ضروریش را به او ندادند. مریم اکبری سپس به بند عمومی زندان عادی زنان در سمنان منتقل شد که از نظر بهداشتی وضع بسیار نامطلوب و اسفباری دارد. در زندان عادی زنان هیچیک از ضوابط کرونا رعایت نمیشود و مواد ضدعفونی کننده و تمیز کننده در اختیار زندانیان قرار نمیگیرد.
تماس تلفنی مریم اکبری نیز ممنوع یا بسیار محدود شده و فقط در دفتر زندان با حضورمأموران انجام میشود .
یک مترجم نظامی آمریکایی به افشای اطلاعات محرمانه برای شخصی لبنانی که با حزبالله در ارتباط بوده اعتراف کرده است. این مترجم تنها در ظرف شش سال هویت ۱۰ فرد سری را در اختیار شهروند لبنانی قرار داده است.
مریم طه تامسون، مترجم نظامی آمریکایی روز جمعه ۶ فروردین (۲۶ مارس) به جاسوسی و افشای اطلاعاتی محرمانه به حزبالله لبنان اعتراف کرد.
تامسون از سال ۲۰۰۶ تا ۲۰۲۰ به عنوان مترجم در ارتش آمریکا کار میکرده است.
تامسون در فوریه ۲۰۲۰ در داخل پایگاه آمریکا در اربیل عراق دستگیر شد. گفته میشود که او اطلاعات محرمانه را به یک شهروند لبنانی انتقال داده که با حزبالله لبنان در ارتباط بوده است. نام این شهروند لبنانی اعلام نشده اما تارنمای “مدیل ایست نیوز” از او به عنوان فردی ثروتمند و دارای ارتباطات خوب با حزبالله یاد کرده است.
به نوشته میدل ایست نیوز، این فرد از سید حسن نصرالله، رهبر حزبالله لبنان انگشتر دریافت کرده و یک برادرزادهاش نیز در وزارت کشور لبنان مشغول به کار است.
در گزارش به این موضوع نیز اشاره شده که این تبعه لبنان از تامسون درباره افرادی که به آمریکا در حمله به قاسم سلیمانی، فرمانده سابق نیروی قدس سپاه پاسداران کمک کردهاند اطلاعات خواسته است.